از تو برای تو 1
سلام نفس مامان!
من و داداش کوچولوی تو تنها تو خونه ایم و تو با بابایی رفتی بیرون. عاشق بیرون رفتن و گشت و گذاری. هر جا که می ری از کارواش گرفته تا فتو کپی، همه کارا رو یاد می گیری و می آی تو خونه همونا رو تکرار می کنی، شیرین زبونیهات که نگو... وقتی برام حرف می زنی دلم می خواد درسته قورتت بدم.. دلم خیلی از این می سوزه که این روزا می گذره... دلم می خواد لحظه لحظه بودن کنار شماها رو یه جایی ضبط کنم... خیلی از لحظه ها رو از دست می دم و شرایطش نیست که ضبطش کنم مث همین دیشب که وقتی با داداشت تو اتاق تنها بودی و من از لای در نگاه می کردم ببینم چه کار می کنی... اول دور لبای کوچولوشو پاک کردی و بعدم در حالیکه سعی می کردی دستشو بگیری بهش می گفتی... دستمو بگیر بریم قدم بزنیم...
از اینکه تو این موقعیت انقدر باهاش مهربون بودی خیلی ی ی ی ی خوشحال شدم... من مطمئن هستم تو خیلی باهاش مهربونی... تو دل کوچیک و مهربونی داری و مامان و بابا همیشه به اینهمه هوش و محبت تو افتخار می کنن.
عاششششششششششششششششششششششششقتم عسل مامان!